لغت نامه دهخدا
دل نزار و تن بردبار خواهد عشق
که از نسیم بجوش آید و بسر نرود.نظری ( از آنندراج ).ظرفی بهم رسان که مبادا بسر روی
منصور را کمند بلا در گلو کنند.نظری ( از آنندراج ).رجوع به سر رفتن شود.
|| انجام شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- بسر رفتن کار ؛ انجام شدن کار. ( فرهنگ فارسی معین ).