مضهب

لغت نامه دهخدا

مضهب. [ م ُ ض َهَْ هََ ] ( ع ص ) لحم مضهب؛ بریان نیم پخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ذیل اقرب الموارد ). گوشت نیم پخته و نیم بریان. ( ناظم الاطباء ). گوشت نه بس بریان. ( مهذب الاسماء ). || و یا گوشت پاره پاره کرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر
اسرع وقت
اسرع وقت
ضمیمه
ضمیمه
فکر
فکر