اهن تن

لغت نامه دهخدا

( آهن تن ) آهن تن. [ هََ ت َ ] ( ص مرکب ) که تن از آهن دارد :
خزروان بدو گفت کاین یک تن است
نه آهن تن است و نه آهرمن است.فردوسی.

فرهنگ فارسی

( آهن تن ) ( صفت ) آنکه تن آهنین دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال فنجان فال فنجان فال پی ام سی فال پی ام سی فال مارگاریتا فال مارگاریتا