انجمن ساختن

لغت نامه دهخدا

انجمن ساختن. [ اَ ج ُ م َ ت َ ] ( مص مرکب ) گرد کردن و ترتیب دادن مجلس و مجمع. فراهم ساختن مجلس مشاوره :
یکی انجمن ساخت با بخردان
هشیوار و کارآزموده ردان.فردوسی.چون تهی شد سر سریر ز شاه
انجمن ساختند شهرو سپاه.نظامی.انجمن ساخت نامداران را
راستگویان و راستگاران را.نظامی.

فرهنگ فارسی

گرد کردن و ترتیب دادن مجلس داشتن ٠ محفل داشتن ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم