انتظار دادن

لغت نامه دهخدا

انتظار دادن. [ اِ ت ِ دَ ]( مص مرکب ) منتظر ساختن. چشم براه کردن :
انتظارم مده که آتش و آب
نکند آنچه انتظار کند.عمادی شهریاری.گرچه انتظارم داد یکچندی ولیک...ابن یمین.

فرهنگ فارسی

منتظر ساختن . چشم به راه کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم