ال غالب

لغت نامه دهخدا

( آل غالب ) آل غالب. [ ل ِ ل ِ ] ( اِخ ) منسوب به غالب بن قهر، یکی از اجداد رسول صلوات اﷲعلیه یا منسوب به بنی الادرم بن غالب : من [ حلیمه ، بنت ابی ذویب السعدیه دایگان رسول صلوات اﷲعلیه ] تَرسان برِ عبدالمطلب شدم ، چون مرابدان حال بدید گفت چه بود، شغلی رسید؟ گفتم شغلی و چه شغلی ! گفت مگر پسرت گم شد؟ گفتم نعم. او را ظن شدکه مگر قریش او را بکشتند، شمشیر برکشید و خشمناک بیرون آمد، بانگ کرد یا آل غالب و ایشان اندر جاهلیت چنین گفتندی ، درساعت همه جمع شدند. ( تاریخ سیستان ).

فرهنگ فارسی

( آل غالب ) منسوب به غالب بن قهر یکیی از اجداد رسول الله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال ارمنی فال ارمنی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فنجان فال فنجان