اقسام واحد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واحد چیزی است که از جهت وحدتش یا از جهت عدم انقسامش، قابل قسمت نیست.
یعنی واحد چیزی است که از آن جهت که واحد است هیچگونه انقسامی ندارد. پس اگر در موجودی هیچ جهت انقسامی نیافتیم، می توانیم آنرا واحد بدانیم. مفهوم واحد مفهومی تشکیکی است؛ یعنی این معنای واحد در موارد مختلف با اختلاف و به نحو تقدم و تاخر وجود دارد و از این روی صدق مفهوم واحد بر آنها یکنواخت و متواطی نیست بلکه متفاوت و تشکیکی است. و به این علت که اگر مصادیق کاملا متباین باشند تشکیک نیز پدید نمی آید، بنابراین علی رغم آنکه مصادیق متعددند جهت اشتراکی نیز در آنها وجود خواهد داشت و همان جهت وحدت سبب می شود که واحد به طور تشکیکی بر همه افرادش اطلاق شود. این جهت وحدت نیز عبارتست از اینکه بالفعل قسمت پذیر نیستند.البته ذکر این نکته ضروری است که تعریفی که برای واحد ارائه شده است، شامل واحد بالعرض نمی شود، زیرا واحد بالعرض آن است که دو چیز در کنار هم قرار بگیرند و در اثر مقارنت آن دو، نه در اثر اشتراکات ذاتی، این همانی بین آنها ایجاد گردد. در این صورت است که وحدت بالعرض میان آنها حاصل می شود. در نتیجه اطلاق واحد بر اقسام واحد بالعرض، مجازی است و درست نیست که در فلسفه از این گونه وحدتها بحث شود. علیرغم مطلب فوق، و اینکه وحدت مبدا عدد است و با تکرر آن است که عدد به وجود می آید، اما مطلبی که مبهم است این است که وحدت چیست؟ آیا تعریفی رایجی که از وحدت ارائه شده است، تعریفی حقیقی است یا صرفا جنبه تنبیهی دارد نه بیان کننده جنس و فصل مفهوم واحد؟ به نظر می رسد اگر بخواهیم این تعریف را حقیقی بدانیم، گرفتار دور می شویم؛ زیرا در این تعریف انقسام، مساوق و مساوی با کثرت قرار داده شده است و وقتی می گوییم وحدت آن است که بالفعل انقسام نپذیرد، نفی انقسام مساوی با نفی کثرت شده است. بنابراین واحد را با نفی کثرت، تعریف نموده ایم و کثرت را هم با واحد تعریف می نماییم و این چیزی جز دور نیست. پس باید تعریف مذکور را تعریفی تنبیهی دانست.
تقسیمات واحد
واحد دارای اقسام گوناگونی است. در عام ترین تقسیم بندی، واحد به دو نوع تقسیم می شود. این دو عبارتند از، واحد حقیقی و واحد غیرحقیقی. هر یک از این دو نوع، دارای اقسام زیادی است که در ذیل به آنها اشاره می شود.
← واحد حقیقی (بالذات)
بررسی مسئله وحدت و اقسام واحد مسئله بسیار مهمی است و نباید پنداشت که این بحث صرفا به بیان اصطلاحات می پردازد و بی فایده است. زیرا؛ا. بحث وحدت و کثرت از دیرباز در فلسفه مطرح بوده و فیلسوفان، همواره در مورد آن بحث و گفتگو نموده اند که ملاک حقیقی وحدت چیست؟ و چگونه می توان وحدت را اثبات نمود و آنرا از از اشیاء دیگر متمایز کرد؟ این امر علیرغم سادگی ظاهری و ابتدایی اش، آنچنان پیچیده است که اگر کسی ادعا کند که ما تاکنون ملاک دقیقی که واضح و روشن باشد را برای وحدت نیافته ایم، سخنی به گزافه نگفته است.ب. اهمیت دیگر این بحث این است که باید مشخص شود که اساسا وحدت از چه مقوله ای است و مفهومی که از وحدت و کثرت به دست می آید، جزء کدامیک از مقولات می گنجد؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم