اتش پاره

لغت نامه دهخدا

( آتش پاره ) آتش پاره. [ ت َ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) اخگر. سکار. بجال. جمره. جذوه. قبس. || کرم شب تاب. || ( ص مرکب ) مجازاً، سخت جافی و ستمکار :
عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره ای
باددستی خاکیی بی آبی آتش پاره ای.سنائی. || داهی.
- مثل آتش پاره ؛ کودکی سخت بی آرام و شریر و شوخ.
|| چابک و چربدست.

فرهنگ معین

( آتش پاره ) ( ~. رِ ) (اِمر. ) ۱ - پارة آتش ، اخگر. ۲ - کنایه از: کودک شریر.

فرهنگ عمید

( آتش پاره ) ۱. پارۀ آتش، اخگر.
۲. [عامیانه، مجاز] زرنگ، چابک.
۳. (صفت ) [عامیانه، مجاز] موذی.
۴. کودک شریر.

فرهنگ فارسی

( آتش پاره ) اخگر کرم شب تاب
( آتشپاره ) ( اسم ) ۱- پار. آتش اخگر. ۲ - کرم شب تاب . ۳ - ( صفت ) زرنگ چابک داهی . ۴ - موذی شریر .
پاره آتش، اخگر، کنایه اززرنگ، چابک، موذی، کودک شریر

فرهنگ اسم ها

اسم: آتشپاره (دختر) (فارسی)
معنی: اخگر، شرار آتش، چابک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود فال راز فال راز فال ارمنی فال ارمنی