عیلان. [ ع َ ی َ ] ( ع مص ) مانند مصدر عَیل است بمعنی ندانستن شخص که گم شده به کجا رفته و در چه جابجوید آنرا. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به عَیل شود. عیلان. [ ع َ ] ( ع اِ ) کفتار نر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عیلان. [ ع َ ] ( اِخ ) ابوقیس ، و صحیح آن قیس عیلان باشد و او را همنام نیست. و عیلان در اصل نام اسب او بوده است. ( منتهی الارب ). و رجوع به عیلانی شود.
فرهنگ فارسی
ابو قیس و صحیح آن قیس عیلان در اصل نام اسب او بوده است