عفری

لغت نامه دهخدا

عفری. [ ع َ را ] ( ع اِ ) موی گردن خروس. || موی قفای مردم. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پشم پیشانی ستور. ( منتهی الارب ). موی پیشانی و ناصیه دابه. ( از اقرب الموارد ). || مویهای میانه سر. ( منتهی الارب ). تک مویهایی که در وسط سر انسان روئیده باشد. ( از اقرب الموارد ).
عفری. [ ع ِ ری ی ] ( ع ص ) مرد نیک خبیث کربز. ( منتهی الارب ). خبیث منکر. ( اقرب الموارد ).
عفری. [ ع ِ را ] ( اِخ ) نام آبی است در سرزمین فلسطین. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام آبی است در سرزمین فلسطین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال لنورماند فال لنورماند فال ورق فال ورق