سوزن زنی

لغت نامه دهخدا

سوزن زنی. [ زَ زَ ] ( حامص مرکب ) کنایه از خیاطی کردن است. ( یادداشت بخط مؤلف ). || در تداول امروز، دارو را بوسیله ٔسرنگ به بیمار تزریق کردن. رجوع به سوزن زدن شود.

فرهنگ فارسی

کنایه از خیاطی کردن است در تداول امروز دارو را بوسیله سرنگ به بیمار تزریق کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال درخت فال درخت فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت