سدک

لغت نامه دهخدا

سدک. [ س َ ] ( ع مص ) لازم گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ملازم شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). لازم گرفتن چیزی را و جدا نشدن از آن. ( اقرب الموارد ). || مدت مدیدی در مکانی ماندن. ( دزی ج 1 ).
سدک. [ س َ دِ ] ( ع ص ) مرد حریص. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). المولع بالشی ٔ. || چابک دست در کار. ( اقرب الموارد ). || بسیار نیزه زننده. الطعان بالرمح. ( اقرب الموارد ). || لازم چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ملازم چیزی. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرد حریص یا چابک دست در کار یا بسیار نیزه زننده .

دانشنامه عمومی

سدک (استان اشوی داشکسیه). سدک ( به لهستانی: Sędek ) یک منطقهٔ مسکونی در لهستان است که در گمینا واگوو ( استان اشوی داشکسیه ) واقع شده است. سدک ۳۳۲ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال مکعب فال مکعب فال زندگی فال زندگی فال رابطه فال رابطه