روغنگری

لغت نامه دهخدا

روغنگری. [ رَ / رُو غ َگ َ ] ( حامص مرکب ) عمل و شغل روغنگر. روغن سازی و عصاری و عمل روغن گرفتن و روغن ساختن. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال آرزو فال آرزو فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت