درنگرفتن

لغت نامه دهخدا

درنگرفتن. [ دَ ن َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب منفی ) اثر نکردن. تأثیر نبخشیدن :
با وی از هیچ لابه درنگرفت
پرده از روی کار برنگرفت.نظامی.|| نچسبیدن. درنپیوستن : چون گل بر دیوار زنی اگر درنگیرد نقش آن لامحاله بماند. ( مرزبان نامه ).

فرهنگ فارسی

اثر نکردن تاثیر نبخشیدن نچسبیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال عشق فال عشق فال انگلیسی فال انگلیسی فال ورق فال ورق