لغت نامه دهخدا داد و بیداد کردن. [ دُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عدل کردن و ستم روا داشتن. انصاف ورزیدن و جور بکار بردن. || فریاد کردن ، هیاهو کردن. جار و جنجال بپا کردن. داد و بیداد راه انداختن.