خلصه

لغت نامه دهخدا

( خلصة ) خلصة. [ خ َ ص َ ] ( ع اِ ) واحد خَلَص. یکدانه ٔخلص. ( منتهی الارب ). گیاهی است خوشبوی که بدرخت پیچدو حب آن چون حب انگور باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خلصه. [ خ َ ل َ ص َ ] ( اِخ ) نام بتی بوده. ( منتهی الارب ).
- ذوالخلصه ؛ خانه ای که آنرا کعبه یمانیه خثعم گفتندی و در آن خانه بتی بود خلصه نام. بعضی آنرا ذوالخلصه بدین سبب گفتند و بعض دیگر گویند بدان جهت ذوالخلصه است که آن خانه ، منبت گیاه خلصه بود. ( منتهی الارب ).
خلصه. [ خ َ ل ُ ص َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است واقع در وادی مرالظهران. ( از معجم البلدان یاقوت ).

فرهنگ فارسی

نام قریه ایست واقع در وادی مر الظهران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم