خاطرداشت

لغت نامه دهخدا

خاطرداشت. [ طِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مراعات. جانبداری. طرفداری. علاقه. میل : بنا بر خاطرداشت گذاشته لشکریان هر بی اعتدالی که می کردند متعرض نمیشد. ( تاریخ گلستانه ).

فرهنگ عمید

۱. جانب داری، طرف داری.
۲. مراعات.

فرهنگ فارسی

مراعات جانبداری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم