لغت نامه دهخدا
حلاوی. [ ح ِل ْ لا ] ( ص نسبی ) منسوب است به حله ، شهری در کنار فرات. ( از الانساب ). رجوع به حله شود.
حلاوی. [ح َل ْ لا ] ( اِخ ) حیدربن سلیمان بن داودبن حیدر حلی حسینی ، مکنی به ابوالحسین. نخستین شاعر عصر خود بلکه امام شعرای عراق بود که فصاحت بیان و قوت ایمان را درخود جمع داشت و بجهت اشعارش که در مناقب و مصائب اهل بیت پیغمبر سروده به شاعر اهل بیت اشتهار یافته است. او راست : الدررالیتیم ، این دیوان اشعار اوست و درسال 1312 هَ. ق. چاپ شده است. 2 - العقدالمفصل ، که به سال 1331 هَ. ق. در بغداد چاپ شده است. وی 1304 هَ. ق. در 58 سالگی وفات یافت. ( معجم المطبوعات ) ( جنة الماوی حاجی نوری ). و رجوع به ریحانة الادب شود.