حاجم

لغت نامه دهخدا

حاجم. [ ج ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حجامت ، حجامت کننده. کشنده خون. حجامت چی. حجام.

فرهنگ عمید

حجامت کننده، حجام، خون گیر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت