بی گدار

لغت نامه دهخدا

بی گدار. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + گدار = معبر ) بی معبر.
- بی گدار به آب زدن ؛ احتیاط نکردن. بی پروا به کاری پرداختن. رجوع به گدار شود.

فرهنگ فارسی

بی معبر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم