بازی رفتن

لغت نامه دهخدا

بازی رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) یا بازی شدن. با کسی رفتاری کردن. معامله پیش آوردن. بنحوی خاص معامله کردن :
کجا آن عدل و آن انصاف سازی
که با فرزند از اینسان رفت بازی.نظامی.

فرهنگ فارسی

رفتاری کردن معامله کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم