اعون

لغت نامه دهخدا

اعون. [ اَ وَ ] ( ع ن تف ) یاری دهنده تر. مدددهنده تر. ( یادداشت مؤلف ): اذا کان الحنطة قریب العهد بالطحن کان اسخن و اعون علی حبس البطن. ( ابن البیطار ).

فرهنگ فارسی

یاری دهنده تر . مدد دهنده تر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال ای چینگ فال ای چینگ فال لنورماند فال لنورماند فال تخمین زمان فال تخمین زمان