اعقد

لغت نامه دهخدا

اعقد. [ اَ ق َ ] ( ع ص ) آنکه زبانش گره بندد وقت سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گرفته سخن. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || سگ و گرگ پیچیده دنب. جعلوا اسماً لهما معروفاً لانعقاد ذنبهما. ( منتهی الارب ). سگ و گرگ پیچیده دنب. ( آنندراج ). سگ. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || قچقارکه شاخ آن گره کرده باشد. ( آنندراج ). کبش اعقد؛ قچقار که شاخ آن گره کرده باشد. ( منتهی الارب ). || سخت ناکس. ( آنندراج ). لئیم اعقد؛ سخت ناکس. ( منتهی الارب ). || ( ن تف ) پرگره تر. گره دارتر.
- امثال :
اعقد من ذنب الضب . ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

آنکه زبانش گره بندد وقت سخن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال درخت فال درخت فال چای فال چای