لغت نامه دهخدا اسلاب. [ اِ ] ( ع مص ) اسلاب ناقة؛ بچه ناتمام افکندن شتر یا مردن بچه او. ( منتهی الارب ). || اسلاب شجر؛ رفتن و ریختن برگ و بار آن.اسلاب. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ سَلب. ربوده ها: ثم امر علیه السلام یجمع الاسلاب... و نادی فی الناس من عرف شیئاً من قماشه فلیأخذه. ( ابن الطقطقی ).