اسرف

لغت نامه دهخدا

اسرف. [ اُ رُ ] ( معرب ، اِ ) معرب سرب. اسرب. ( دزی ج 1ص 21 ) ( الجماهر بیرونی ص 258 ). رجوع به اسرب شود.

فرهنگ فارسی

سرب

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَسْرَفَ: زیاده روی کرد
ریشه کلمه:
سرف (۲۳ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال پی ام سی فال پی ام سی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی