استنقاذ

لغت نامه دهخدا

استنقاذ. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برهانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برهانیدن کسی را از کسی. ( منتهی الارب ). رهانیدن کسی را. رهاندن. انقاذ. تخلیص. || بیرون کردن از دست کسی. گرفتن بزور از کسی. || رفع ید عادیة بعوض.

فرهنگ فارسی

نجات کسی راخواستن، کسی راازدست دیگری یاازشری نجات دادن، رهانیدن
برهانیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال ارمنی فال ارمنی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تماس فال تماس