استعذاب

لغت نامه دهخدا

استعذاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص )آب شیرین و پاکیزه خورانیدن. || پاکیزه شمردن. || پاکیزه و شیرین یافتن. ( منتهی الارب ). || خوش آمدن آب و دیگر چیزها. ( تاج المصادر بیهقی ). خوش پنداشتن آب را. خوش آمدن آب و آنچه بدان ماند. ( زوزنی ). || آب خوش کشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گذاشتن. ( منتهی الارب ): استعذب عن الشی ٔ؛ کف و ترکه. ( قطر المحیط ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم