ارزب

لغت نامه دهخدا

ارزب. [ اِ زَب ب ] ( ع ص ) کوتاه. ( منتهی الأرب ). کوتاه بزرگ. ( مهذب الاسماء ). کوتاه ستبر. || کلان. درشت. بزرگ. ستبر. ستبر درشت. || سخت. ( منتهی الأرب ). || ( اِ ) شرم زن یا شرم زن ستبر. زهارِ زن. ( منتهی الأرب ). برمگان زن.

فرهنگ فارسی

کوتاه درشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال لنورماند فال لنورماند فال شمع فال شمع