اخارج

لغت نامه دهخدا

اخارج. [ اَ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ خراج. || ( اِخ ) کوهی است بنی کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة را. موهوب بن رشید القریظی در مرثیه مردی گوید:
مقیم مااقام ذری سواج
و مابقی الاخارج و البتیل.( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام کوهی است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس