ابوزیان

لغت نامه دهخدا

ابوزیان. [ اَ زَی ْ یا ] ( اِخ ) ثانی. دهمین از امرای بنوزیان ( در سال 796 هَ. ق. ).
ابوزیان. [ اَ زَی ْ یا ] ( اِخ ) احمدبن ابی محمدبن عبداﷲ یا ابوزیان چهارم. از ملوک بنوعبدالوادیا بنوزیان تلمسان. پس از درگذشتن پدر بجانشینی او صاحب تخت و تاج تلمسان شد. لکن برادر او ابوعبداﷲ محمد بر او قیام کرد، ابوزیان از ترکان الجزائر مدد خواست و برادر او از اسپانیائیان وهران استمداد کرد و جنگها میان دو برادر دوام یافت تا به سال 947 هَ. ق. ابوزیان فائق آمد و ابوعبداﷲ به وهران پناهید و باشرط مساعدت اسپانیائیان با او، با دنائتی هرچه تمامتر سیادت دولت اسپانیا را بر تلمسان بشناخت و بقیادت دُن آلفونس مارتی نز سپاهی بسوی تلمسان برد لکن سواران دلیر و رزم آور مسلمانان آنها را هزیمت کرده و در دوازده فرسنگی وهران به سال 949 هَ. ق. شکستی عظیم بر دشمن خائن افتاد و فرمانده جیش اسپانیا آلفونس و همه لشکریان او در این جنگ که «شعبةاللحام » موصوف و معروف است کشته شدند. بار دیگر اسپانیا نه هزار پیاده و پانصد سوار بمقابله و مقاتله احمد فرستاد و آنان بشهر تلمسان درآمده به یغمای شهر دست بردند. لکن مردم تلمسان و نواحی غارتگران را شکستی فاحش دادند و فرمانروای زبون و نابایست اسپانیا یعنی ابوعبداﷲ محمد را براندند و ابوزیان بر مقر سلطنت استقرار یافت و تا گاه مرگ ( سال 957 هَ. ق. ) با اتّکال بترکان عثمانی و خواندن خطبه سلطان قسطنطنیه در مقام خویش ببود.
ابوزیان. [ اَ زَی ْ یا ] ( اِخ ) محمدبن ابی حمو موسی یا ابوزیان ثالث. وی بزمان پدر حکومت جزائر بنومزغنای [الجزائر ] داشت ، و چون ابوحمو درگذشت و برادر او ابوتاشفین ثانی بجای پدر بر اریکه ملک مستقر گشت ابوزیان به قصد تصرف تاج و تخت پدر در سال 792 هَ. ق. بدربار ابوالعباس احمد پادشاه مرینی رفت و از او استمداد کرد و دیری نکشید که ابوتاشفین دویم درگذشت ، یعنی در حدود نیمه سال 795 و پس از وی برادر دیگر ابوزیان ، یوسف بن ابی حمو جانشین ابوتاشفین گردید و سیادت پادشاهان فارس را بر تلمسان انکار کرد. از اینرو ابوالعباس مرینی نیروئی به تلمسان فرستاد و در سیّم محرم 798 یوسف را خلع و ابوزیان را بجای او نصب کرد. ابوزیان چون با قبول تابعیت بنومرین قدر و منزلت خویش از دست داده بود بتلافی آن بترویج علم و ادب و شعر پرداخت لکن مدت حکومت او دیری نپائید و در 801 برادر وی ابومحمد عبداﷲ بر وی ظفر یافت و ابوزیان کشته شد.

فرهنگ فارسی

ابوزیان چهارم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال چوب فال چوب