لغت نامه دهخدا
ابوالبقاء. [ اَ بُل ْ ب َ ] ( اِخ ) حسینی کفوی. او راست کتابی در لغت عرب ، معروف بکلیات ابی البقاء و آنرا به نام مصطفی پاشای وزیر کرده است.
ابوالبقاء. [ اَ بُل ْ ب َ ] ( اِخ ) خالد ثانی ، پانزدهمین از سلاطین بنی حفص. رجوع به خالدبن ابراهیم... شود.
ابوالبقاء. [ اَ بُل ْ ب َ ] ( اِخ ) کنیت خالدبن یحیی بن ابراهیم ، هشتمین از پادشاهان بنی حفص در تونس. رجوع به خالدبن یحیی شود.
ابوالبقاء. [ اَ بُل ْ ب َ ] ( اِخ ) محب الدین عبداﷲبن ابی عبداﷲالحسن بن ابی البقاء عبداﷲبن حسین عکبری ، و کنیت او ابوفضیل ادیب نحوی فقیه و حاسب حنبلی. مولد او بغداد به سال 538 هَ. ق. او در نحو شاگرد ابن خشاب و یحیی بن نجاح بود. وقتی تدریس مدرسه نظامیه را با شرط قبول مذهب شافعی بدو دادند و او سر باززد. وی در کودکی بعلت آبله نابینا گشت ، گویند کتب را بر او میخواندند و او مطالب را در ذهن خویش فراهم می آورد و سپس بکاتب املا میکرد و طریقه تألیف او بدین گونه بود. وفات او در 616 هم به بغداد بود. او راست : شرح کتاب ایضاح ابوعلی فارسی. شرح دیوان متنبی معروف بشرح عکبری.شرح لمع ابن جنی. شرح مفصل زمخشری. شرح خطب ابن نباته. کتاب اعراب القرآن موسوم به تفسیرالتبیان. کتاب اعراب الحدیث. کتاب اعراب الحماسة. شرح مقامات حریری.