مظ

لغت نامه دهخدا

مظ. [ م َظظ ] ( ع مص ) نکوهیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ملامت کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). || مظالعود؛ باز کردن پوست چوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) درخت انار یاانار دشتی و کوهی که اکثر در کوه سرات روید. بار ندارد و در شکوفه آن انگبین باشد که بمکند آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). درخت انار و درخت انار دشتی. ( ناظم الاطباء ). انار دشتی. ( مهذب الاسماء ). گلنار. ( تحفه حکیم مؤمن ).انار کوهی. انار دشتی. گوز بیابانی. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). || دم الاخوین که خون غزال است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ). خون سیاوشان. ( ناظم الاطباء ). || عصاره بیخهای ارطی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).

فرهنگ فارسی

نکوهیدن ملامت کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال امروز فال امروز فال عشقی فال عشقی فال ابجد فال ابجد