( مضافاً ) مضافاً. [ م ُ فَن ْ ] ( ع ق ) بعلاوه. علاوه. - مضافاً به این که ؛ علاوه بر این. به اضافه : از کشف استار بسیاری از آن عاجز و در حل مشکلات و درک معانی فلسفی آن راجل بودم ، مضافاً به اینکه در صحت کامل آن تردید داشتم. ( دیوان ادیب پیشاوری چ عبدالرسولی ص 218 ).
فرهنگ معین
( مضافاً ) (مُ فَن ) [ ع . ] (ق . ) به علاوه ، از این گذشته ، باافزودن این مطلب .
فرهنگ فارسی
مضافا باینکه . ( عبارت قیدی ) بعلاوه علاوه بر این : از کشف استار بسیاری از آن عاجز و در حل مشکلات و درک معانی فلسفی آن را جل بودم مضافاباینکه در صحت کامل آن تردید داشتم ... بعلاوه علاوه بر این