لغت نامه دهخدا
مضاجعة. [ م ُ ج َ ع َ ] ( ع مص ) با کسی خفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). هم بستر کردن زن را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): ضاجع امرأته مضاجعةً و ضجاعاً؛ هم بستر خود کردن زن خود را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده قبل شود.