مشکین دهان

لغت نامه دهخدا

مشکین دهان. [ م ُ / م ِدَ ] ( ص مرکب ) آنکه دهانش بوی مشک دهد :
تو عنبرین نفس به سر روضه رسول
وز یاد تو ملائکه مشکین دهان شده.خاقانی.و رجوع به مشک شود.

فرهنگ فارسی

آنکه دهانش بوی مشک دهد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم