مشت کردن

لغت نامه دهخدا

مشت کردن. [ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، به مشت برگرفتن : نخودچیها را مشت کرد ریخت به جیبش. ( ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || با مشت چیزی را پیمودن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مشت شود.

فرهنگ فارسی

در تداول بمشت بر گرفتن با مشت چیزی را پیمودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال سنجش فال سنجش فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت