مراض

لغت نامه دهخدا

مراض. [م َ ] ( ع اِ ) صلابتی که در اسفل زمین نرم باشد که آب را گیرد. ج ، مرائض و مراضات. ( منتهی الارب ). || ج ِ مریضة. ( متن اللغة ). رجوع به مریضه شود. || ج ِ مریض. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مریض شود.
مراض. [ م ُ ] ( ع اِ ) بیماری ای است مهلک ثمار را. ( منتهی الارب ). مرضی است که در میوه ها افتد و آنها را تباه کند. ( از متن اللغة ). آفتی که تباه کننده است میوه ها را. ( ناظم الاطباء ).
مراض. [ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مریض. ( منتهی الارب ). رجوع به مریض شود.

فرهنگ فارسی

بیماری مهلک شمار را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال قهوه فال قهوه فال چوب فال چوب