مختلق

لغت نامه دهخدا

مختلق. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) دروغ بربافنده. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || مناسب و موافق ساخته شده. || شایسته و سزاوار. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || تمام خلقت و نیک ساخته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). و رجوع به اختلاق شود.
مختلق. [ م ُ ت َ ل َ ] ( ع ص ) تمام خلق شده. ( مهذب الاسماء ). تمام خلقت از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نیک ساخته شده و تمام خلقت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || کریم الاخلاق. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || دروغ و ناراستی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ فارسی

تمام خلق شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش فال لنورماند فال لنورماند فال حافظ فال حافظ