مخادع

لغت نامه دهخدا

مخادع. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) مکر و فریب کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فریب دهنده. ( ناظم الاطباء ).
مخادع. [ م ُ دَ ] ( ع ص ) فریب داده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به مُخادِع شود.

فرهنگ معین

(مَ دِ ) [ ع . ] (اِ. ) ج . مِخْدع . صندوق - خانه ، گنجینه .

فرهنگ عمید

صندوق خانه ها.
مکرکننده، فریب دهنده.

ویکی واژه

مِخْد
صندوق - خانه، گنجینه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم