محکم کاری

لغت نامه دهخدا

محکم کاری. [ م ُ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل محکم کار. استوارکاری. کاری را متقن و استوار و نیکو انجام دادن. قایم کاری: کار از محکم کاری عیب نمیکند.

فرهنگ فارسی

کاری را متقن و استوار و نیکو انجام دادن: کار از محکم کاری عیب نمیکند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم