مجسم شدن

لغت نامه دهخدا

مجسم شدن. [ م ُ ج َس ْ س َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) جسمیت یافتن. به صورت جسم درآمدن. || آشکار شدن. نمایان شدن. پدیدار شدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بصورت جسم در آمدن . ۲ - مصور شدن . ۳ - آشکار شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم