متجسد. [ م ُ ت َ ج َس ْ س ِ ] ( ع ص ) تناورشده.( آنندراج ). جسیم و تنور و استوار. ( ناظم الاطباء ). - غیر متجسد ؛ بی جسم و مجرد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تجسد شود.
فرهنگ عمید
دارای ِجسمیت شده.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) جسد گیرنده . ۲ - ( صفت ) تناور جمع : متجسدین .