قمر باز

لغت نامه دهخدا

قمرباز. [ ق َ ] ( نف مرکب ) قمارباز :
نیک عیبی دارم و آن است عیبم کز خرد
نیستم لت خوارگیر و قمرباز وباده گیر.سنائی.رجوع به قماربازشود.

فرهنگ فارسی

قمار باز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال لنورماند فال لنورماند فال نخود فال نخود