قتو

لغت نامه دهخدا

قتو. [ ق َت ْوْ ] ( ع مص ) خدمت نمودن پادشاه را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). قَتی ̍. قُتی ̍. قِتی ̍. مقتی. گویند: قتوت قتواً و قتی مثلثة مقصوراً و مقتی ؛ خدمت کردم یا خدمت نمودم پادشاه را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

خدمت نمودن پادشاه را قتی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال قهوه فال قهوه فال راز فال راز فال کارت فال کارت