فرزنه

لغت نامه دهخدا

فرزنه. [ ف َ رَ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مشهدریزه میان ولایت باخرز از بخش طیبات شهرستان مشهد، واقع در 25هزارگزی جنوب باختری طیبات و ده هزارگزی باختر مرز ایران و افغانستان. ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل و دارای 500 تن سکنه. از قنات مشروب میشود و محصول عمده اش غلات و زیره است. اهالی به کشاورزی و مالداری و قالیچه بافی گذران می کنند. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان مشهد ریزه میان ویت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد در ۲۵ کیلومتی جنوب غربی طیبات و ۱٠ کیلومتری مغرب مرز ایران و افغانستان کوهستانی محصول غت زیره شغل زراعت مالداری قالیچه بافی .

فرهنگ اسم ها

اسم: فرزنه (پسر) (فارسی) (تلفظ: farzane) (فارسی: فرزنه) (انگلیسی: farzaneh)
معنی: نام روستایی در نزدیکی مشهد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال تک نیت فال تک نیت