فرادادن. [ف َ دَ ] ( مص مرکب ) به سویی متوجه کردن. پیش بردن گوش یا عضو دیگر را، چنانکه گوییم : گوش فرادادم. || شرح دادن و بیان کردن : تفصیل حال وی فرادهم. ( تاریخ بیهقی ). || گردانیدن ونمودن : چون به وقت میعاد لشکر دیلم حمله بردند فایق پشت فراداد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 47 ).
فرهنگ معین
(فَ. دَ ) (مص م . ) ۱ - بیان کردن . ۲ - گردانیدن ، متوجه کردن .
فرهنگ عمید
۱. دادن. ۲. شرح دادن، بیان کردن. ۳. گردانیدن. * پشت فرادادن: (مصدر لازم ) پشت گرداندن و فرار کردن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - شرح دادن مطلبی را بیان کردن ۲ - بسویی متوجه کردن . یا پشت فرا دادن . پشت کردن فرار کردن یا گوش فرا دادن . نیک گوش دادن .