لغت نامه دهخدا
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) عین شمس. رجوع به عین شمس شود.
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) بنت ابی سعیدبن حسن. زنی محدث بود، و محمد الوانی کتاب معجم ابوبکر محمدبن ابراهیم مغربی را از وی شنیده است. ( از اعلام النساء ).
عین الشمس. [ ع َ نُش ْ ش َ ] ( اِخ ) بنت احمدبن ابی الفرج اصفهانی. زنی فقیه بود، و حدیث را از جدش مطهربن عبدالواحد و از اسماعیل بن اخشید شنید. و حافظ ابوالقاسم بن عساکر از وی نقل کرده است. وی به سال 610 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام النساء از التحبر سمعانی و شذرات الذهب و تاج العروس ).