علوج

لغت نامه دهخدا

علوج. [ ع َ ] ( ع اِ ) پیغام. ( منتهی الارب ). پیغام و رسالت. ( ناظم الاطباء ). || پیغامبر. ( منتهی الارب ). رسول. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). الوک. ( اقرب الموارد ): هذا علوج ُ صدق و ألوک صدق ، به یک معنی ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )؛ یعنی این رسول امین و صادقی است. ( ناظم الاطباء ).
علوج. [ ع ُ ] ( ع اِ ) ج ِ عِلج. رجوع به علج شود.

فرهنگ فارسی

جمه علج
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تماس فال تماس فال مارگاریتا فال مارگاریتا استخاره کن استخاره کن