علاک

لغت نامه دهخدا

علاک. [ ع َ ] ( ع اِ ) آنچه خاییده شود. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ): ماذاق علاکاً؛ نچشیده است چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
علاک. [ ع َ / ع ُ ] ( ع اِ ) درختی است حجازی. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
علاک. [ ع ُ ] ( ع اِ ) چیزی که اندک خاییده شود. ( ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
علاک. [ ع َل ْ لا ] ( ع ص ) صمغفروش. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

صمغ فروش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ای چینگ فال ای چینگ