عرق افشان

لغت نامه دهخدا

عرق افشان. [ ع َ رَ اَ ] ( نف مرکب ) عرق افشاننده. مرادف عرق ریز. ( آنندراج ) :
از عرق افشان بناگوش وی
چشمه خورشید یکی قطره خوی.میرخسرو ( از آنندراج ).در پرده هر آن جرعه که چون ابر کشیدی
یک یک ز عذار عرق افشان تو گل کرد.میرزا صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

عرق افشاننده مرادف عرق ریز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال لنورماند فال لنورماند